بوستان معارف | ||
شعر (2) فراق یار
باز دل خســته ام کرده تــــو را آرزو باز درون دلـم گشتـه پـر از های و هو باز پـی یـار خـود، روحِ پر افسوس من کرده زمین وزمان، صبح ومساء جستجو باز سکــوت دلم، غرش هفــت آسمان باز دو چشــم تـرم، گشته بسان سبـو باز میــان همه، ایـن من و تنــهاییم کاش که یــارم شـود، خاطره روی او باز شده بغض من، سوی گلویم روان آه درونــم شده، همدم بغــض گلو باز هوای تـــو را، کرده دل عاشــقم میرود اندر پیت، در همه جا کو به کو باز دو ابــروی او، تیــر به دل میـزند خنــده لبهای او، گشته به جانـم عدو باز به تنـــهاییم، یاد تو همــدم شده هر طرفم رو کنــــم، عکس توام روبرو باز وجودم شده، عاشــق بـی ادعــا از چه شدی بهراو، دشمنی همچون هوو [ یکشنبه 91/10/17 ] [ 4:19 عصر ] [ *حبیب* ]
|
||
[ طراحی : روز گذر ] [ Weblog Themes By : roozgozar ] |